شخصی

متن مرتبط با «خیلی» در سایت شخصی نوشته شده است

دور خیلی دوور

  • aدلی ست که نمی خواهی؛ [دلی هست؛ میخواهی؟! برای چه؟! نمیدانم،] - نمی خواهم چون علائم هشدار دهنده دارد .faبیهوده نیست قلبو بی معطلی اگر ساکنش می شدی..siزنگ زده بود که حرفش را چندبار مزه کند، پرسیدم برای این حرف ها خیلی دیر شده؛ گفت -یعنی تشر زد و پرسید- که من از کجا همه چیز را می دانم یا ادعا می کنم که خبر دارم؟ گفتم من برای شنیدن همه ی حرف ها و سوال ها وقت ندارم، من برای این که پشیمان باشم همیشه دیرتر عمل می کنم؛ دیر و دیرتر را خوب میشناسم، حالا هم دیر شده است، خیلی هم دیر شده، باید برای برگشتن یا پیاده برگردم یا آژانس بگیرم و تاکسی ها رفته اند؛ داد نمی زند، در سرش به تَشَر و کمی هم به محبت-ّ/ چشم می چرخاند؛ می پرسد اگه دیر شده باشه، بعد خیلی دیر بشه بعدشم هیچ کاری نکنی؛ اونوقت چی میشه؟! لبخندش را برای خودش نمی خورد، می تواند لبخند و شادی را در لابلای حرف ها کادو کند و مانند کلاغِ مادر در دهانم بگذارد؛ خنده را در تسبیح می چرخانم و می گویم خب اون وقت دیگه خیلی دیر شده، اون موقع دیگه موضوع یه چیز دیگست بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها