شخصی

متن مرتبط با «گویی» در سایت شخصی نوشته شده است

تو گویی شب است و او شروع کرده[-است] با من حرف بزند

  • سر در نمی-آورم؛ زمان که مثل همیشه است و قرار هم که روی همان پاشنه نمی-چرخد، این بی مبالاتی-ها و ترک گویی-ها -چه گویه-های خداحافظی- برای چه است؟ من برای این حوصله-ها وقتم را تلف نمی-کرده-ام و اگر چیزی زیر پای من و جوراب را با کفش این قدر مختل نکرده-بود به حتم ریگ به آن نمی-بستم؛ ولی مگر غیر از آن بوده-است که اگر کسی شعرهای کسی را برای کسی زمزمه خوانده-باشد می-بایست تمرین سُلفژ یا احتیاجی به حداقلش بیخ کرده-باشند؟ من هم این-ها را برای خودم در این-جا نوشته-ام؛ و اگر گویای خاطرات مشترکی می-شده-است می-بایست در دفترچه-ای شاعرانه با عکس-ها و خاطراتش منجوق می-کرده-ام، یا می-گذاشته-ام تاریخ -که همیشه گرسنه-اش است،- آن-ها را ببلعد. کسی از کارم سر در نمی-آورد و کسی هم به کارم خیره نشده-است تا از کارم سر در بیاورد؛ به هر حال نمی-خواهم بگویم علت[-ّ] یا اگرگفته بوده-ام لابد از حاشیه-ای-چیزی خودم را نجات می-داده-ام؛ امّا همه[-ی] علت-ها یا غلط-های املایی-ام را روی نوشته و نوشتن تعلیم دیده-ام یا به حتم رخ داده-است. بخوانید, ...ادامه مطلب

  • صدایی از زیر کتاب ها بلند شده بود ، نگاه که انداختم، خودم بودم؛ گویی بازگشسته ...

  •     توی این شبایی که دارم اختلالاتو مرور می کنم، با شدت بیشتری از دفعات قبل توی چاله ی سندم روانشناسی غوطه ور میشم ... با این تفوت که اینبار بر خلاف دفعات قبل که می ترسیدم، ازش لذت می برم ... اینبار خ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها