راسو را نمی-شناخته-ام؛ حرف-هایش را نشنیده-بودم و می-دانستم پشت-سرم حرف-هایی زده-است[نقطه]. به او گفتم من به تو اعتماد ندارم؛ من به او اعتماد نداشتم، من به هیچ-کس اعتماد نداشته-ام[نقطه؛نقطه-خط،نقطه]. گفت حرف-های بی-سر وته[-ای] که می-نویسی را من هم مجبورم بخوانم؛ میدانستی؟!
پ.ن: پیچیده؛ تُویِ تو[خودت]، اتاق.
شخصی ...برچسب : نویسنده : ho3ei-no بازدید : 36