و است.

ساخت وبلاگ

می-پرسد و جوابش را گفته ام؛ جواب، پاسخ، تمامیت[-ّ] صحبتی که میانمان شکل داشته، آن قسمت-هایی که از سرنوشتمان در -این- جبر و پاسخ مُنجوق کاری می شده، حتی صحبتِ میز؛ صحبتِ هزینه، حوصله، دقّت و حتی[-ّ] دستانی که روی میز است؛ پرسیده بود: دوئل کنیم[بی حتی علامت سوال یا لحن اجبار؛ -دوئل کنیم؟! نه فقط گفته بود- فقط یک گویش اتفاق افتاده بود که از لحن عاری بود، دوئل کنیم]. ترس مالِ تمامِ عمرش بود، توی چشم-ها و بعد توی دستانِ من، "دوئل؟!" نپرسیده بودم، جواب گذاشته بودم که دوئل؟! بَعد لبخندم بَعد پلک می زَده ام ، بَعد نگاهَم؛ دقیق-تر چرخانده-ام، بَعد سه یا نه، چهار خطوط چروک کنار چشم هایم اضافه-تر شده-است، بعد با کنار دستی اش حرفم را ادامه داده بودم؛ نه! نه، این که بخواهم بگویم آن شب در آن کافه یا آن میز چه اتفاقی می-افتاد یا این-ها، می-گویم این مُدّت از زمانی که تعریف می-کنم را، این بازه-ی زمانیِ مُهم و اساسی زندگی-ام، مَن، تمام آن مُدّت را نگاه کردم، خواب دیدم و گذشت؛ باورت می شود؟! وقتی می-گویم من منظورم هنوز همان کسی است که بعد از اینکه با کنار دستی اش حرفش را ادامه داد گفت نه، این شوخی های مدرن را که چند پالت رنگی روی دیوار بچسبانند یا روی ناخن و بَعد زیبایی را این طور عیار کنند غیر قابل تحمل[-ّ] است، بَعد هَم برگشته بود به همان نفرِ قبلی و گفته بود "جواب مشخّص است، زمان، مکان و تم دوئل نیاز به برنامه ریزی دارد". نمی دانم؛ به هر حال، زمان -یا دوره ای از آن- از نظرم یک خودخواهی بوده و است.

IMG_5784.png

شخصی ...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ho3ei-no بازدید : 39 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1402 ساعت: 15:09