در پی گیری سکوت

ساخت وبلاگ

     از همین آدم های دم دستی؛ از همین مغازه دارهای پاپتی، از همین دم پایی ها؛ از همین روزها و از همین آدم هایی که تنهایی را قاب گرفته اند بالای سرشان و همین که گاهی در غروب به آن نگاه می کنند. از همین قاب ِ خالی، با همین ابراها؛ به ونیز فکر می کنم؛ به ونیز، به ایتالیا، به رقص در میان کودکانی از تبت و حتی تماشای غروب پائیز در یکی از شهرک های پاریس.

      از همین آدم های دم دستی برایشان تعریف می کنم و کمی قهوه را هم می زنم؛ دم پایی آن ها را با همین دم پایی ها طاق می زنم و ایتالیایی؛ فرانسوی یا ترکی صحبت می کنم. همه ی این خیال ها را کوتاه کوتاه با سکوت مقایسه کرده ام، با سکوت در هم بند زده ام و در سکوت به نگاه نشسته ام.

   چقدر واژه گذاری هام عجیب تر شده، چقدر هر بار که شروع می کنم به حرف زدم به نگاه می افتم، چقدر برای واژه ها آرشه کشیده ام. پیرمردی که از صحبت من با دختر روسی به نظاره نشسته است و حرف هایی که نمی زند را برای دخترکی در هلند تعریف خواهم کرد، گل خشک شده ای که در لای دفترم گذاشته را برای دخترک فرانسوی قرض گرفته ام و شعرهایی که می نویسم را برای دفترچه ام، همه ی این ها را قلم خواهم گرفت. همین که این نوشته تا این جا رسیده و هنوز خبری از آمدن تو نشده، برایم اعجاب انگیز است، سکوت و روزمررگی بدون من برای دیگران مرگ نامه نشود. برای خودم و همین نگاه ها؛ دل تنگ خواهم شد. 

download_h32p.jpg

پیوست* به تاریخ بیست و سوم؛ آذر ماه -ِ هزار و چهارصد 

شخصی ...
ما را در سایت شخصی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ho3ei-no بازدید : 135 تاريخ : دوشنبه 25 بهمن 1400 ساعت: 2:52